جدول جو
جدول جو

معنی چس خاری - جستجوی لغت در جدول جو

چس خاری
خسیسی، تملق و چاپلوسی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوخاری
تصویر سوخاری
برشته شده، نوعی نان خشک و برشته
فرهنگ فارسی عمید
(چُ خوَ / خُ)
ممسکی و بخیلی. خست و لآمت. بخیلی کردن در خرج و خست ورزیدن. رجوع به چس خور شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند که در 162 هزارگزی جنوب خاوری شوسف واقع شده، دامنه و گرمسیر است و6 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
سوخارین. نوعی نان خشک که از آرد سفید است، نان سوخارین را قنادهاپزند و کمی شیرین است. (یادداشت بخط مؤلف). قسمی نان شیرینی خشک و سبک. بکسمات. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
آدم خیلی بخیل. (فرهنگ نظام). کنایه از شخص ممسک و بخیل. لئیم. سخت ممسک. خسیس. آنکس که نه خود از آنچه دارد بهره برگیرد و نه دیگران را بهره مند سازد. کسی که با داشتن ثروت در امر معیشت امساک و بخیلی کند. رجوع به چس خوری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چس خور
تصویر چس خور
ممسک بخیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخاری
تصویر سخاری
سوخاری: (پس گیلاسی شراب خواست با قدری نان سخاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چس خوری
تصویر چس خوری
بخل لئامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوخاری
تصویر سوخاری
نوعی نان شیرینی خشک و سبک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوخاری
تصویر سوخاری
برشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چس خور
تصویر چس خور
((چُ. خُ))
بخیل، خسیس
فرهنگ فارسی معین
کاسه ی کوچک ماست خوری
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که عادت به کتک خوردن داشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم بد بو ومتعفن، کسی که از پس مانده ی غذای دیگران تناول
فرهنگ گویش مازندرانی
ماس خاری
فرهنگ گویش مازندرانی
تنبلی
فرهنگ گویش مازندرانی
نیم کاسه ی چینی کاسه ی کوچک چینی
فرهنگ گویش مازندرانی
دست خالی، نیازمند، بی منطق، بی فکر
فرهنگ گویش مازندرانی
پس مانده ی خوراک یا نوشیدنی
فرهنگ گویش مازندرانی
دوباره خوانی، هم سرایی با خواننده ی اصلی در ترجیع بندها
فرهنگ گویش مازندرانی
لیوان
فرهنگ گویش مازندرانی
خسیس، آن که خوراک بازمانده ی دیگری را می خورد
فرهنگ گویش مازندرانی
کاسه ی چینی
فرهنگ گویش مازندرانی